حضرت امام خميني(ره) در مورد حکيم و عارف مي فرمايند : آن که خود را مرشد و هادي خلايق مي داند و در مسند دستگيري و تصوف قرار گرفته، اصطلاحات اين دو دسته (عارف و حکيم) را به سرقت برده و سر و صورتي به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بيچاره صاف و بي آلايش را به علما و ساير مردم بدبين نموده، براي رواج بازار خود، فهميده يا نفهميده، پاره اي از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بيچاره داده و گمان کرده به لفظ « مجذوب عليشاه » يا « محبوب عليشاه » حال جذبه و حبّ دست مي دهد.امام (ره) در ادامه بيان خود مي فرمايد : اي طالب دنيا و اي دزد مفاهيم! اين کار تو هم اينقدر کبر و افتخار ندارد. بيچاره از تنگي حوصله و کوچکي کله، گاهي خودش هم بازي خورده، خود را داراي مقامي دانسته، حب نفس و دنيا به مفاهيم مسروقه و اضافات و اعتبارات، پيوند شده، يک وليده ناهنجاري پيدا شده و از انضمام اينها يک معجون عجيبي و اخلوطه غريبه اي فراهم شده و خود را با اين همه عيب، مرشد خلايق و هادي نجات امت و داراي سرّ شريعت دانسته؛ بلکه وقاحت را گاهي از حدّ گذرانده، داراي مقام ولايت کليه دانسته، اين نيز از کمي استعداد و قابليت و تنگي سينه و ضيق قلب است.
ايشان در ديوان اشعار خود مي فرمايند :
خار راه مني اي شيخ ز گلزار برو از سر راه من اي رند تبهکار برو
تو و ارشاد من اي مرشد بي رشد و تباه از بر روي من اي صوفي غدار برو
اي قلندر منش، اي باده به کف خرقه بدوش خرقه شرک تهي کرده و بگذار و برو